.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

زورم میاد...

یکی از دوستان دانشگاهی، سال 2009 پناهندگی سیاسی گرفت تو آمریکا.

آخرین بار 2 سال پیش تو واشنگتن دیدمش و 3 روزی مهمانش بودم، کلاً یه زمانی بیشتر از الان از حال هم جویا میشدیم.

4 ماه پیش بود چند بار زنگ زدم جواب نداد دیگه نزدم، امروز سر کار دیدم ایمیل 2 سال پیشم رو ریپلای کرده که شمارت رو گم کردم و اینها...

زنگ زدم و گفت رفته بودم اروپا...

جوش آوردم، گفتم تو نه کار درست درمونی داری (کلاً نداری!)، نه تخصصی داری، همون لیسانست رو هم تموم نکردی، آنوقت با پول مالیات ما داری تو گرونترین شهر آمریکا زندگی میکنی و میری سفر اروپا؟؟ بعد من که دارم کار میکنم و خوب هم در میارم نمیتوانم از پول خودم استفاده کنم!!!!

اعصابم بهم ریخت، این همه مالیات بده واسه ارتش و اسرائیل و بمب و تفریح یه سری آدم، آنوقت یه حمل نقل عمومی نداشته باش، یه بیمه خدمات درمانی نداشته باش، بدشم یه مشت آدم جنگ طلب بیان با سرنوشت 70 میلیون آدم دیگه بازی کنند و هی تحریم، تحریم، گوش فلک رو هم با حقوق بشرشان کر کنند.

ای که شما سیاست مدار ها همه تون سر و ته یه کرباسید، فقط یه سری هاتون زیر پوستی چوب رو آره، یه سری ها روپوستی...

اون روپوستی ها که نه دنیا رو دارند نه آخرت رو...

نظرات 2 + ارسال نظر

پولاتو بده من واسه ت نگه دارم!

جا خواستیم، جانشین نخواستیم...

علیرضا چهارشنبه 23 مرداد 1392 ساعت 12:17

واقعا بهت بر خورده ها... معلوم که زور داره
راستی آمریکا ژناهنده سیاسی لازم نداره من با خانوم بچه بیام

همیشه پناهنده سیاس.ی میخواد
شما تشریف بیارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد