من فکر میکنم هر شخصی، توی رویاهاش یه عصر طلایی گذشته داره، مثل فیلم نیمه شب در پاریس، که لزوماً حقیقت هم نیست، فقط چیزهای زیبا و قشنگ توی اون رویا نشون داده میشه که خُب خصوصیت رویا هم همینه.
عصر طلایی من، سالهای بین 1280 تا 1340 شمسی است، عصر رادیو.
فکر میکنم همه این عقیده رو داشته باشند که این بازه ی زمانی، دوره ی طلایی موسیقی سنتی ایران بوده است، غول هایی مثل البوالحسن صبا ی کهن سال و غلامحسین بنان جوان، و خیلی های دیگر، کنلل وزیری، درویش خان، تاج اصفهان، که بعدها شاگردهایی مثل همایون خرم، حسین تهرانی، فرامرز پایور، فخرالدینی، علیزاده، کامکار ها، ذوالفنون و هزاران اسم دیگه که حداقل یک صفحه ی کامل میشوند.
بازه ی زمانی برنامه ی گلها و غلامحسین تختی.
بازه زمانی پروین اعتصامی، میرزاده عشقی، عارف قزوینی و شهریار.
و مهمترین اثر موسیقی ایران،یعنی کاروان، که هنوز هیچ کسی، حتی شجریان، جرات بازخوانی اون رو نکرده است.
در هر صورت من که اون دوران رو درک نکردم، اما به لطف تکنولوژی و استادانی مثل شجریان و علیزاده و سالار عقیلی، هنوز میتوانم رویاسازی کنم و برگردم به طهران قدیم و میدان مشق...
آقا شما مشکل گرون شدن بنزین نداری گویا
ما نرخ بنزینمان روزانه تغییر میکنه، عادت کردم دیگه...
ایول به وسط های متن که رسیدم ذهنم ناخود آگاه آهنگ الهه ناز بنان رو پلی کرد اونم با کیفیت گرامافون ....
توی فضای خاص :
یه فنجون دستم کت و شلوار مشکی و پیراهن سفید کفش مشکی سفید کلاهم گذاشتم رو میز کنار روزنامه تو کافه کنار یک پنجره چوبی با پرده های سفید که از کمر بسته شده ...
تمام فضا رو دود سیگار دست پیچ گرفته ...
حالا رسید به آواز آی... ای الهه ی ناز ....
یک جرعه کوچک از قهوه ....
وای چه کردی پسر ....