یادتونه هفته هایی که امتحان داشتیم میگفتیم شب امتحان تا 2 صبح بیدار میمونیم درس می خوانیم؟
بعد درست شب امتحان ساعت 8 شب همچین پلک ها سنگین میشد که 8:30 میرفتیم میخوابیدیم؟ حالا بقیه شب ها تا خود 12 بیدار بودیم.
حالا شده داستان من، الان تقریبا ساعت 12 شب هست و من سر کار هستم، البته چه کاری، از تو خانه، با شلوارک، فقط هر چند دقیقه با شصت پام یه دکمه کیبورد لپ تاپ محل کار رو میزنم که خاموش نشه، بعدشم با لپ تاپ خودم تو اینترنت ول میچرخم،
قرار هست چیکار کنم؟ هیچی! مواظب باشم گند کاری نشه.
حالا الان دارم فکر میکنم، فردا چند ساعت برم سر کار، اصن برم یا نرم، رئیسم هم نهار رستوران دعوت کرده، هم دوست دارم اون رو برم، ناهار مفت میدن، هم دوست دارم برگردم خانه بخوابم.
کلا من از اول هفته، همون روز اولش منتظر آخر هفته هستم، بعد آخر هفته هیچ غلطی نمیکنم، دپ هم میشم که چرا من اینقدر تنهام زود دوشنبه شه برم سر کار.
عقل و معاش واسمون نمونده...
گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین خویش
قبلهای دارند و ما " زیبا نگار "خویش را
گر مراد " خویش " خواهی ترک وصل ما بگوی
ور مرا خواهی رها کن " اختیار خویش " را
دوستان گویند " سعدی " دل چرا دادی به عشق
تا میان خلق گم کردی " وقار خویش "را
ما صلاح خویشتن در بینوایی دیدهایم
هر کسی گو " مصلحت " بینند کار خویش را
آقا از این کارا منم دوست دارم ....
خوب میشیم
حالمون خوب میشه
یه روز خوب لابد!
خدا کریمه...