.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

برای یک مشت دلار...

دیروز صبح با یک شٌک اساسی توی زندگیم شروع شد، اما خوب چون زندگی در جریانه پاشدم و رفتم سر کار، مثل هر روز...

تنها چیزی که یادمه از دیروز اینه که داشتم توی جلسه هفتگی تیم سر مدیر الکیم داد میزدم که تو اصلا می فهمی من دارم راجب چی حرف میزنم؟ اصلا ایده ای داری که وظیفه ات چیه؟ یادمه رئیس اصلی آمد و قضیه رو جمع کرد، بعدشم آمدم خانه و شام درست کردم و ساعت 9 با کمک قرص خوابیدم.

امروز با توجه به اینکه هیج جلسه ای ندارم ترجیح دادم از خانه کار کنم، حالا نشستم تو آشپرخانه و دارم به حیاطم نگاه میکنم، سبز با مخلوطی از برگ های نارنجی افتاده از درخت...

نظرات 1 + ارسال نظر
تراویس جمعه 15 آبان 1394 ساعت 18:54 http://travisbickle.blogsky.com

مادر بدخواهت رو گاییدم خشک خشک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد