یه غروب پاییزی، وسط هفته، چهارشنبه است به گمانم، خیابان ولیعصر، نزدیک باغ فردوس، دارم قدم میزنم به سمت تجریش، چنارهای نارنجی و زرد، زمان خدمت سربازیم هست، از اون حالایی که دوست دارم، دم کتابفروشی نشر باغ می ایستم، یه نگاه سرسری به کتاب های میکنم و راه میوفتم، از کنار یکتا میگذرم خودم رو غرق لذت میکنم.
این آهنگ، من رو برد به این جاها...
به چه جاهای خوبی برد...
برای منم آهنگها همینقدر قدرتمندن...همینقدر وظیفه ی حمل و نقل به خاطرات و روزای گذشته رو خوب ایفا می کنن.
+ گرچه آذر برام درد داشته، اما به فال نیک میگیریم اومدنشو...مبارکه آقا:)
میگم جمشید نارنجی چیه؟مهر ، آبان ، وای از آذر.چجوری بگذرونیم امسالو؟
-- رادیو چهرازی
اصلا وجب به وجب خیابون ولیعصر ، از همون پایین ..از پاستور وفلسطین و چهارراه ولیعصر و پارک دانشجو و تئاتر شهر گرفته تا طالقانی و بلوار کشاورز و ونک و تخت جمشید و پارک ملت...تا خود میدون تجریش و درکه و دربند و چین کلاغ و........همه اش همه اش پُره از خاطرات رنگ و وارنگ نسلهای مختلف ،بخصوص بعد از انقلابه !!!
ههعععییییییی...یادش بخیررررررر.........................
مشخصه اهل دلی...
رفتی سفرررر؟؟!!
خب بسلامتی بری و برگردی و حالت بهتر از این بشه ...
منتظر نوشتن پست هستیم فرندزجان...
نه هستم...
این آخر هفته ای آپ کن دیگه فرند...
دهه
چشم...
هر جا چنار هست میشه زندگی کرد . اما این خیابون ولی عصر بهترینه ، هم سنگفرشه ، هم چناره ، هم خاطره . آخه اینهمه چیزهای خوشایندو آدم کجای دلش قرار بده واقعا ؟؟
دوست داشتم آهنگو گوش بدم اما متاسفانه ساند کلاد برام بالا نمیاد :(