.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

روزمرگی...

ساعت تقریبا نه و نیم صبح هست، پشت میزم نشستم و مشخصه امروز از اون روزهای کش دار و طولانیه، سر خودم رو گرم کردم به خوندن و لا به لایش هم یه سری کارای کوچیک که مثلا بگم دارم کار هم میکنم.

زندگی افتاده تو یه حالت روتین که وقت توش کم میارم، مثلا الان یک ماهی هست اصلا کتاب نخوندم، تنبلی نیست وقت نمیکنم، باید سعی کنم وقت برای سازم بیشتر بزارم، متاسفانه کارهای خانه خیلی وقت گیر هست، میای یه غذا درست کنی و دو تا ظرف بشوری شده دوازده شب و از خستگی بیهوش.

دیشب خواب دیدم دوباره رفتم سربازی، الان ده سال هست که از پایان خدمتم گذشته اما دست از سرم برنمیداره.

میخوام شروع کنم به روزمره نوشتن بلکه حواسم از این اخبارهای بد راجب ایران و تحریم پرت بشه...

نظرات 2 + ارسال نظر
Risio شنبه 11 خرداد 1398 ساعت 21:15 http://risiog.blogsky.com/

خیلی وقت پیش وبلاگت رو می خوندم و الان یهو یادش افتادم ! امیدوارم رو به راه باشی :)

پروفسور چهارشنبه 9 مرداد 1398 ساعت 22:04 http://otagham.blogsky.com

عین وقتایی که وسط تابستونه و خواب امتحان میبینی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد