.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

بارون دیشب

دیشب بارون میومد. منم که با صدای باون دیگه هیچی حالیم نمی شه یا باید برم زیرش راه برم یا باید همه رو ساکت کنم پشت پنجره به صدای چک چک و گاهی یه تق خوردن آب رو حلبی هره ی دیوار یا میز تو حیاط یا هر جسم غیر طبیعی دیگه گوش گنم. دمغ نبودم ولی حوصله ی سرما خوردن هم نداشتم. پریدم یه کفش درست و حسابی و یه کت که آب نده پوشیدم و رفتم بیرون. انقدر راه رفتم که دیگه لباسم خیس شد. عالی بود. تمام پیاده روی های زیر بارون تو دبیرستان ودانشگاه یادم اومد و چون در اغلب موارد این پیاده روی ها شادی بخش بوده نه غم آور، کلی حالم خوب شد. بین آدمای دور برم فقط منم که با بارون حالم جا میاد، بهتر و سرحال تر می شم و تازه زندگی برام معنی پیدا می کنه. وقتی آسمون ابری می شه همه ی دوستام عزا می گیرن که حالا بارون میاد و ابره و آدم یاد بدبختی هاش می افته و غمگین می شن و من ذوق می کنم و سرحال میام و شروع می کنم به تحریک کردنن بقیه برای همراهی در پیاده روی. حالا مدت هاست که می دونم کار عبثیه. دیوونه ام می کنن تا بیان و انقدر غر می زنن و دمغ می شن که حال من رو هم می گیرن. خودم یه چیزی می پوشم و می زنم بیرون. اگه تو دانشگاه باشم انقدر راه می رم که بارون بند بیاد. بعدش پرنده ها شروع می کنن به خوندن. از روی شاخه ی هر درختی یه صدایی میاد. کافیه چشمام رو ببندم و فکر کنم تو بهشتم( البته اگه این وسط یه ماشین منو زیرنگیره!) بارون بهترین اتفاقیه که در تمام بهار و پاییز برام رخ می ده.

 

 

پ ن: این هیچ ربطی به اسمم نداره! لطفا نتیجه گیری نکنید!

نظرات 3 + ارسال نظر
مرورگر.کام دوشنبه 7 فروردین 1385 ساعت 12:59 http://www.moroorgar.com

آخرین اخبار ایران و جهان در بزرگترین آرشیو خبری در ایران. خبر+عکس. :: اخبار را در www.moroorgar.com حرفه ای بخوانید ::

روزبه دوشنبه 7 فروردین 1385 ساعت 13:39 http://friends.blogsky.com

دیشب کارت اینترنتم تمام شده بود،
من رفتم بیرون، ۱ ساعت دیگه برمیگردم، طرف های ۸.۱۵ . اول رفتم کیوسک روزنامه ای،
آقا یک کارت بده،
آمدم برگردم که یک قطره ریخت رو شیشه، رفتم سمت بام تهران، باران خیلی جالب شده بود، برف پاکن دیگه جواب نمیداد، از ماشین پیاده شدم، ۳۰ دقیقه ای روی آسفالت نشستم،
این پسره خله،
۹ برگشتم. خیس آب، اونم با استین کوتاه
کجا بودی؟ چرا اینقدر خیس شدی؟
ماشین بنزین نداشت رفتم بنزین زدم،
چرا اینقدر خیس شدی؟
یک جا خراب شد مجبور شدم بیام پایین
چرا من باید برای هر کاری جواب بدم؟ بابا جون رفته بودم گردش :-)

باران: ببخشید آقای صاحب خونه شما فرق نظر و متن رو می دونید؟ D-:

سینا دوشنبه 7 فروردین 1385 ساعت 17:57 http://boys-e-girls.blogsky.com

سلام دوست من....
اول از اینکه ممنون که به من سر زدی .
و دوم اینکه وبلاگ خیلی جالبی داری که مطالبش واقعا خیلی خوبه.
موفق باشی .
بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد