.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

خودم...

از اینکه وقتم رو دارم به گندترین شکل ممکن می گذرانم، از خودم بدم میاد.
از اینکه هیچکدام از درس هام رو نمی فهمم، از خودم بدم میاد.
از اینکه دانشجو هستم، از خودم بدم میاد.
از اینکه الان دارم این جفنگیات را می نویسم، از خودم بدم میاد...

شاکی...

آقا از دست این دختر دیوونه! دیوونم کرده، امروز حسابی باهاش قاطی کردم.
عرض شود که ایشون یک بیماری کم و بیش خطرناکی دارند که فقط با دارو قابل کنترل( نه درمان! ) هست، خوب به طبع این دارو یک سری عوارض هم داره که زیاد به میل ایشان نیست!
دیروز داروهاش رو نخورده بود، امروز صبح بی هوش شده بود، طرف های ظهر زنگ زد که آره امروز دوباره برنامه داشتیم، منم حسابی قاطی کردم و کار حسابی به جاهای باریک کشید.
این دختر ها هم بساطی دارند ها، میبینه من از دستش به شدت ناراحتم میگه آخه عزیز من! منم گفتم اینقدر نگو عزیزم، از دستت ناراحتم.
خلاصه آخر این منه میکشه منم اون رو، راحت!
خارج گود 1: آقا این فضولی چه کارایی که نمیکنه!
خارج گود 2: حالی میده با 206 صفر دوستت، 160 تا پر کنی، کلاسم بپیچونی.
می خواستم تست کنم ماشین میره یا نه...

دوستام...

از این وضعیت خیلی راضی هستم، منظورم دوستام هستن، یعنی در کل سه تا، مهندس، حاجی و یک دختر دیوونه!
دیگه نه از آدمایی خبره که ادعای دوستی میکنند و نه از آدمایی که فقط دور و اطرافم بودند.
البته مشکلاتی هم داره، تعارف نمیکنم چون نمیتونم ببینمشون مجبورم با تلفن حرف بزنم، مهندس که یک شهر دیگه است، دختر دیوونه هم که وقتاش اصلا با من جور در نمیاد، فقط این وسط حاجی میمونه که اونم جدیدا دوست دختر پیدا کرده ما رو اصلا آدم حساب نمیکنه، زده تریپ 2 دره بازی، بهش خوش بگذره، همین کافیه!
از قبض تلفن این ماه به شدت وحشت دارم، یک چیزی یه در حدِ مرگ.
کوه رفتن دوباره شروع شده، اونم تو این برف! فوق العاده است. همیشه از اینه کوه خوشم میاد که عظمتش آدم رو میگیره.
پ ن: کی می یاد بریم توچال...؟

احمق...

من موندم این حاجی احمق، تا کی می خواهد جلوی احساسش رو بگیره؟
پ ن: به نظر من این پسر به تمام معنا احمقه...

برف...

از بچگی عاشق برف بودم، خوشبختانه تو تهران، ما جزء اولین نفراتی هستیم که برف رو احساس میکنیم.
قله توچال رو که 200 متر میایید پایین، خانه ماست!
ساعت 8 شب به کلم زد برم کوه، تو این برف و بوران! حالی داد.
این ترم خیلی اذیتم کردند، از بس اسمم را رو برد زدن دیگه تقریبا کل اون خراب شده من رو میشناسند، شاید حذف ترم کردم، این ترم خیلی سخت گذشت.
پ ن: خوش به حال بچه های دبستانی و راهنمایی، فردا یک دل سیر برف بازی میکنند...