.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

گناه...

سر کلاس مدار الکترونیک نشستم، یک اس ام اس برام میاد.
#قرار نیست تمومش کنی؟
به تخته نیگاه میکنم، تحلیل یک ترانزیستور رو داره میگه، طبق معمول چشمم درست و حسابی نمیبینه و سرک میکشم به دفتر هم کلاسیم، در تحلیلش نوشته بود:
اگر نتوانستی گناه کسی رو ببخشی، از بزرگی گناه او نیست، از کوچکی قلب توست.
پ ن: جواب دادم بیخیال، جوابی نداد...

گیر...

برگشته به من میگه تو چرا به من گیر نمیدی؟
میگم ها نمنه! این که گفتی یعنی چه!
میگه یعنی چرا نمیپرسی من کجا میرم، با کی میرم، چرا میرم، چرا دیر برمیگردم؟
میگم خوب به من چه! تو هر غلطی دلت می خواهد بکن، من رو سَنَنه!
میگه نه دیگه تو باید به من گیر بدی.
میگم یک پسر هم که داره دموکرات رفتار میکنه بازم غرغر میکنی؟
میگه نه، همین که گفتم.
خودش که میگه این نشانه علاقه هست، گفتیم ما رو بیخیال، از ما غیرت بازی و گیر دادن بر نمیاد.
ولی دهن ما رو سرویس کرده، اینقدر گیر میده، اینقدر گیر میده که آخر مطمئنم قاطی میکنم!
پ ن1: عوارض دوست داشتن دیگه.
پ ن2: حاجی و فرزاد در به در دنبال دوست دختر هستند واسه ما، دوست دخترم در به در دنبالشیم واسه مهندس، این وسط ها، من بیخیال نشستم، به این سه تا بالایی می خندم که چقدر بیکارند...
خارج گود: گیر دادند( همون سه تا ) که تو چرا نمیای بریم سینما، بریم کافی شاپ، بریم کوه، بریم شام بیرون، میگم بیخیال اینها از ما گذشت، حالشم دیگه ندارم، میگن نه، بایدی هست.
قراره حالا مدتی ما با ساز اینها برقصیم، شاید خوش گذشت...

تحمل...

تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسان تر است،
تحمل اندوه از گدایی همه ی شادی ها آسان تر است...

نیایش...


خدایا...
نمی دونی چقدر حرف زدن برام سخته وقتی تو اون بالایی و من این پایین،
نمی دونی وقتی فکر می کنم همین الان میلیون ها نفر دارن باهت حرف می زنن و تو حرف همه رو میشنفی چه احساس خنده داری بهم دست میده.
خدایا...
می ترسم حرفاشونو باهم قاطی کنی... آخ زبونمو گاز می گیرم...
خدایا راستشو بگو تو چن تا گوش داری... چن تا چش داری... چن تا زبون بلدی آخه ...  چینی و ژاپونی خیلی سخته ... فرانسه هم همینطور ...
خدای من... نمی دونم کلمه خدای من درسته ؟
آخه تو خدای من که نیستی خدای هوار تا هوار آدم و جن و حیوونی...
خدایا منو می بینی اصلا... یا اصلن منو دیدی... اسمم می دونی چیه و شماره شناسنامم ؟
خدایا تو چقدر پهنی...  چقدر درازی و چقدر گودی ...
چرا تو همه جا هستی وقتی هیچ جا نیستی...
خدایا ... چرا ازون اول که ندیدمت غیب بودی ؟
می خوام ببینمت...  حتی اگه به قیمت جونم باشه...  درکم میکنی ؟
اصلا الان بیداری یا خوابی... شایدم جلسه داری ...
خدایا چقدر مهربونی؟ چقدر؟
خدایا ما آدمای بدبخت میون جنگ شیطون با تو چه کاره بیدیم ؟
اصلا چرا بهش میدون می دی؟ بکشش راحتمون کن ... هم خودتو هم ما رو.
خدایا چرا طعم لذتو به من می چشونی و بعد می گی جیززززه ؟
نمی دونی ... بعضی وقتا حس می کنم من یه بازیچه بیشتر نیستم توی دستات ...
خب تو حق داری .. تو خدایی ...
خدایا سردمه... داد بزنم می فهمی ؟
سردمه ... کسی اینجا نیس .. همه مردن ...
خدایا مردن درد داره ؟ سخته ؟ خودکشی گناهه ؟ کاش جواب می دادی ...
سرم درد می کنه .. گیجم ... منگم .. خوابم میاد ... خدایا قرص داری ؟
دهنم خشک شده ... مورمورم میشه ...
چرا تنها دیدن من تو رو خوشحال می کنه ؟
خوابم میاد ... نمی دونم ... شاید امشبم حرفای منو با حرفای بقیه قاطی کردی ...
راستی پیش تو هم الان تاریکه ؟
خدایا من می ترسم ...
خسته ام ...
خدایا...
شب به خیر...

نامردی...

بعضی وقتها براتان پیش آمده که دارید یک کار خطایی میکنید و خودتان هم کاملا می دانید اشتباه هست آنوقت برای خودتان دلیل و مدرک میارید؟
حالا من تو همون حالم، با این تفاوت که حتی خودم نمی توانم دلیلی هرچند مزخرف پیدا کنم.
چرا دارم این کار رو میکنم نمیدانم، شاید یک طورایی کنجکاوی، ولی این وجدان درد لعنتی...
خارج گود: حاجی میگه هر موقع تو بمیری یه گُه از رو زمین حذف میشه، چون هیچ وقت دریچه قلبت رو بر روی کسی باز نکردی. خوب اینم نظریه!
پ ن خارج گود: تا چشت دربیاد، آره... پس چی...