.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

ای بابا

سلام به همه دوستان به خصوص داش روزبه عزیز .
من حدود پنج ماهی بود که لای کتاب درسی رو باز نکرده بودم .دیروز چشمتون روز بد نبینه این استاد ریاضی تند وتند توضیح میداد به خیالش که این ها رو بلدیم ناقافل از اینکه یکی مثل من خودکار گرفتن ونوشتن هم یادش رفته.بالاخره مجبور شدم تمام اون جزوههایی که ازش متنفر بودم دوباره از اعماق زمین دربیارم و بخونم 
یه جورای خوش به حال دوران بچگی خوب بود اما اگر الان از من بپرسن من مگم دوست دارم به دو سه سال آینده برم واز اونجا شروع کنم .نه به خاطر درس و... چون تا سه سال دیگه من درسم تموم نمیشه به هر حال.....
(داش روزبه ما با هم یه قرارهایی داشتیم.نه آمدی نه تلیف زدی)
   چاکر همه آدمهای با مرام تا بعد

مهمانی با چاشنی بدشانسی

من نمی دانم این پدر مادرها چرا اینقدر گیر میدهند.هی میگم آخه مادر من،من از این آدم ها خوشم نمیاد.میگه نه که نه باید حتما بیای.میگم آخه بابا من بیام چیکار بگو روزبه تهران نیست یه طوری بپیچون دیگه.میگه نه زشت،عیب داره،بده
خلاصه با زور رفتیم مهمانی، اونم چه مهمانی جای هیچکدامتان خالی نبود.
فرض بکنید یه روز میشد که هیچکس دروغ نمی گفت.
وقتی از در رفتم تو گفتن سلام روزبه جان خوش آمدی و این حرفها(این روزبه جانش اعصابم رو خورد میکرد) حالا من میگفتم:سلام آدم مزخرف،چه طوری بیهوده،با تمام سلول های بدنم ازت متنفرم.همین حالا که دارم مینویسم خنده م گرفته.
اگه یه روز هیچکس دروغ نگه اون روز،روز جنگ جهانی سوم هست!
حالا بحث این مهمانی چی بود،اینکه من میخواهم تا دکترا بخوانم.بخون اینقدر بخون تا مخت بترکه،با این ترتیب که داریم پیش میریم تا ۵ ساله دیگه یک میلیون و پانصد هزار نفر برای دکترا شرکت میکنند انوقت ۲ نفر میگیرن اونم یکیش سهمیه هست.وای چه خنده ای میشه.
منم با کمال پرویی گفتم: من خیلی هنر کنم لیسانسم رو میگیرم اصلا هم قصد ادامه تحصیل ندارم!
من یه عالمه دوست دارم که هر شب با یکی میرن بیرون(فقط میرن بیرون ها فکر بد نکنید)،خلاصه از این بیکارهای روزگارند همیشه هم به من میگن حتی دنبالم هم میان!
شب مهمونی هر ثانیه دعا میکردم این صدای موبایلم در بیاد این مهمونی رو بپیچونم،در نیومد که نیامد،اینم از شانس من!

تهران،مراقب و راننده

بالاخره این امتحانهای ما هم تمام شد و ما آمدیم تهران اونم با چه بدبختی
پنجشنبه شب رفتیم ترمینال که سوار ماشین شیم و یه کله بییام Teh
از اتوبوس که رفتیم بالا دیدیم ماشین پره پره منم که می دانستم این قدر شلوغه از ۲ هفته پیش بلیط گرفته بودم،عادت من اینکه همیشه انتهای ماشین بشینم.
با دوستم داشتیم میرفتیم بالا که یه آقاهه(مسئول ترمینال بود) گفت کجا؟گفتیم بریم بشینیم بریم دیگه.گفت ماشین پره.منم که شاخ در آورده بودم گفتم ما بلیط داریم و بلیط ها رو نشان دادم.یارو گفت ۲ تا پیرمرد زودتر آمدن نشستن،گفتم:آخه یابو (ببخشید،آقاهه)مگه به زودتر آمدنه.بعد از کلی کلنجار آقاهه که دید از پس ما بر نمی یاد گفت:اینها پیرن،باید برن،زشته،پس احترام چی میشه؟منم گفتن بینیم بابا حال نداریم میخواستن زودتر بلیط بگیرن.خلاصه با لگد انداختمشان بیرون تا درس عبرت دیگران شه.
نمیدانم از دست این جماعت ایرانی که همه جا فکر پارتی بازی هستند چه باید کرد.!.
من نمیدانم این مراقب های خانم عقده دارن،بابا بزارید تقلب کنیم دیگه.هر کدامشان تلاش میکنند ما رو گیر بندازند حالا اگه نشد خوب الکی گیر میدن دیگه.
آخرین امتحان ما فارسی یه خانوم مراقب ما بود،جوان هم بود ها ولی نمی دانم می خواست حال ما رو بگیره.هی میگفتیم بابا آخه فارسی به چه درد آینده بچه های فنی می خوره میگفت نه که نه.
یه گله گنده دارم از این آدم هایی که فقط گیر میدن به جوانها اگه این مطلب رو خواندن تو رو خدا دیگه این کارها رو نکنند.
تلویزیون را روشن میکنی میبینی اخبار حوادث داره نشان میده،یه ماشین دربه داغان شده،میره سراغ صاحب ماشین.اینجاش مهمه اگه آن یکی راننده یه جوان باشه.طرف شروع میکنه به گفتن حالا نمیگه که خودش مقصره:
اینها یه مشت جوان بالاشهری مرفه بی درد هستند که ماشین باباهه رو برداشتن تو خیابانها ویراژ میدند هم برای خودشان دردسر درست میکنند و هم برای دیگران.من از مسئولان راهنمایی رانندگی می خواهم که تا ۴۰ سالگی به این جوانها گواهی نامه ندهند!!!
حالا اگه مقصر یه راننده تاکسی باشه که نیایش رو با پیست اشتباه گرفته فقط میگه یه لحظه فرمان از دستم در رفت.
من می دانم این جماعت خودشان از ۳۰ سالگی به دنیا آمدن که اینقدر با جوانها بدند...
سعی میکنم زودتر به روز کنم

انواع دوستی

دیگه فصل،فصل امتحان ها است و ما که ۴ ماه یه کلمه هم درس نخوندیم باید این روزها حسابی درس بخونیم،برای همین وقت آنچنانی ندارم که تند و تند به روز کنم(حالا طوری حرف میزنه که انگار در روز ۱۰۰ تا بازدید کننده داره)
این دفعه می خواهیم در مورد انواع دوستی حرف بزنیم،اما قبلش از باران دوست خوبم که به وبلاگ ما لینک داد تشکرمیکنم،دیر به دیر به روز میکنه ولی عوضش چیزهای خوبی می نویسه مثل ما جفنگیات نی نویسه،حتما بهش سر بزنید.
به نظر من دوستی حالات مختلفی داره که از ساده ترینش شروع میکنیم و همین طوری میریم بالا
۱- ساده ترین دوستی اینکه که آدم راه میره همین طوری با بقیه سلام میکنه،این آدم ها را حداقل یکبار در زندگی آدم باهاشان صحبت کرده مثلا در مورد گران شدن خانه! این دوستی هیچ سودی نداره فقط ممکنه تو دعواها موقعی که دارید بدجوری کتک می خورید بیاد و جدا کنه بنابراین توصیه میشه حتما از این نوع دوستها داشته باشید بالاخره کار دیگه شاید احتیاج شه.
۲- این نوع دوستی از بالایی یه نمه بیشتر،در این مواقع شما علاوه بر سلام و احوال پرسی حال خانواده و بقال سر کوچه را هم می پرسید،با این جور آدم ها می توانید در مورد مسائل مختلف روز صحبت کنید مثلا موقعی که یه جایی مثل دانشگاه تنهایید تا طرف رو دید میرید کنارش میشینید و در مورد حماقت استادها صحبت میکنید.
۳-در این نوع دوستی شما طرف رو میشناسید،اون همان شخص مورد نظر است.شما میتوانید به سادگی خر سواری کنید و به عبارتی همان مگسانند دور شیرینی!
من خودم با مورد بالا کاملا موافقم چون بعضی افراد برای خر سواری ساخته شده اند،اون اوایل خیلی سعی میکردم این جور آدم ها رو باهاشان دوستی برقرار کنم ولی خودشان نمی خواهند و به نظر من این جور آدم ها برای این هستند که شما پاتون رو بگذارید روی سرشان و ازشون بالا برید.مثلا پنجشنبه شب که دوست های دیگه شما نیستند زنگ میزنید به فرد مورد نظر و باهم می روید شهرک غرب و تا می توانید خر سواری میکنید!
۴- این همان دوستی کامل است.به شخص مورد نظر اطمینان کامل دارید و حاضر هستید تمام جانتان رو برای اون بدید.افکارتان به هم نزدیک است،تو ذهنتان مطمئن هستید که یک مدافع دارید تا تو مواقع ضروری کمکتان کنه.من خودم ۲ تا از این دوست ها دارم که براشان هر کاری میکنم مخصوصا برای یکیشان که خیلی آدم خوبیه.این جور افراد قبلا کاملا تست شدند و توانستند اطمینان شما را جلب کنند.پس شما هم به آنها اطمینان کنید.
-مواردی که تو این دوستی باید خیلی رعایت کنید:
 *دوست تان را الکی نپیچونید،مثلا موقعی که به شما زنگ میزنه و قرار میزاره الکی دروغ سر هم نکنید که کار دارم و این حرف ها.اگه حالشو ندارید راستشو بگید که من امروز حال ندارم با تو بیام بیرون یا واقعا چنین کاری را دارم.اگه دوست شما از دسته چهارم باشه اصلا ناراحت نمیشه،منم خودم همین طوری هستم کلی هم شده قرار گذاشتم ولی دوستم گفته حالشو ندارم اصلا هم ناراحت نشدم بلکه کلی هم خوشحال شدم که منو نپیچونده.
* پای خود را از یه خط قرمز جلوتر نگذارید،خود شما می دانید این خط قرمز چی هست،اگه پاتان رد شه ممکنه دوستی شما به راحتی از هم بپاشه.
* به دوست خود اصلا تهمت نزنید و در همه موارد به او احترام بگذارید.
* به او اصلا حسادت نکنید.
این عقیده من بود،سعی میکنم در پست های بعدی این موارد را کاملا از هم باز کنم.
منتظر نظرات شما هستم.

اگر مهر علیزاده رئیس جمهور شود...

در راستای طرح تشویق ملت برای حاضر شدن در پای صندوق های رای و رای دادن و مبارزه با استکبار جهانی، وبلاگ Friends حمایت خود را از تمامی کاندیده ها اعلام میدارد و از آن جهت که نویسندگان این وبلاگ اهل ورزش و سلامتی هستند وزیرهای پیشنهادی خود را به آقای مهرعلیزاده رئیس فعلی تربیت بدنی و معاون رئیس جمهور اعلام می کند.
اگر مهر علیزاده رئیس جمهور شود...
آرش میر اسماعیلی وزیر دفاع و پشتیبانی
علی دایی وزیر کشور
علی کفاشیان وزیر ورزش(وزارت جدید)
حسین رضازاده وزیر نیرو و با حفظ سمت رئیس سازمان انرژی هسته ای
علی پروین وزیر بازرگانی
رضا چلنگر وزیر امور خارجه و آرش فرزین سخنگوی وزارت امور خارجه
علی رضا دبیر وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی (بی خیال)
مسعود رضائییان وزیر رفاه (اینه دیگه)
محمد رضا طالقانی وزیر دارایی
بیژن ذولفقار نسب وزیر نفت( چه ربطی داشت؟به خاطر تشابه اسمی)
ابراهیم اسدی و امیر اصلانیان هر دو وزیر اطلاعات
علیرضا نیکبخت واحدی به همراه علی انصاریان وزیر های وزارت ارشاد
وحید هاشمیان وزیر ارتباطات( از بس مکاتبات و تماس گرفتیم دیگه وارده وارده)
خداداد عزیزی وزیر علوم و تحقیقات و فناوری
علی شفیع زاده رئیس بانک مرکزی
عادل فردوسی پور سخنگوی دولت
دیگه چیز دیگه ای یادم نیست.

***از تمامی اشخاصی که احساس کردند مطلب بالا به نوعی به آنها بی احترامی کرده صمیمانه پوزش می طلبیم و اعلام میکنیم که وبلاگ Friends وبلاگ غیر سیاسی است و هدف از مطلب ارائه شده نشاندن لبخند بر روی لب خواننده میباشد،خلاصه آقا ما پا روی دم شیر نمی گذاریم،از ما گفتن***