.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

اون...

نمیخوام خاطره خوبش پیش بقیه (حتی خودم) تبدیل به نفرت بشه

مجبورم به همه (غیر یکی دو تا) بگم آره، تصمیم هر دو بود.

بزار خوب بمونه، شاید یاد گرفت خوب بودن را...

دل...

 


بزار ما تو دل خودمان خوش باشیم رفیق..!

صعود...

واسه کنار انداختن این پتک لعنتی که ماجرای این ۳.۵ سال رو تو ذهنم میکوبه، کلنگ صعود مهر ماه رو زدم.

انشاالله تو مهر اولین صعودم رو انجام میدم، فعلا باید بدنسازی کنیم...

سلاح...

بکش بکش و تیر اندازی تو قیلم ها و بازی ها فقط قشنگه، دوست داری خودت رو بزاری جای بزن بهادر داستان و با یه مسلسل همه رو لت و پار کنی!

ولی توی واقعیت وقتی سلاح دستت میگیری و شلیک میکنی، از خودت بدت میاد، دائم تو فکرت این میادش که این اسلحه دست تو چند نفر رو کشته، چند تا خودی و غیر خودی؟

نه دیگه اون موقع خودی و غیر خودی نیست! جون چند تا انسان رو گرفته.

هر گلوله ای که از اسلحه ات خارج میشه، وارد روحت میشه و اونو میشکونه.

واسه من تیر اندازی سخته، مثل خیلی های دیگه از بچه ها فقط میزنم تا تیرام تموم شه، هدف رو نگاه نمیکنم، فرمانده مان میگفت ترس، من اسمش رو میزارم عذاب روحی

اینکه بدونی با این اسلحه ساخت بشر، جون آدما رو میگیرن

نه، من دیگه نمیخوام جای اون بزن بهادره باشم، نمیخوام...

کمرنگ...

تقریبا بدون عینک وب گردی و اینترنت و کامپیوتر واسم محال است، وقت و حال پنچر گیری هم نیست.

تو دنیای مجازی بدیش اینه که اگه زیادی پرنگ شی، تو واقعیت یه سایه میشی، یکی که بود و نبودش زیاد به چشم نمیاد.

میخوام کمرنگ شم، نمیدونم چرا و اصلا واسه ی چی، میخوام برم، نمیدونم به کجا

ولی...


هر کجا هستم، آسمان مال من است...