.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

رئیس جدید...

حدود 5 ماه پیش بود یه طوفانی تو محل کار راه افتاد و کلی از تیم ها رو متلاشی کردند و فرستاند این ور اون ور.

تیم ما مسئول زیر ساخت است که شوتش کردند زیر مجموعه نرم افزار.

رئیس جدید، آدم خوب و معقولیه ولی به خاطر مسئولیتی که داره و سرش خیلی شلوغه، یکی از زیر دستاش که اونم نقش  مدیریت رو داره به صورت غیر رسمی کرد مدیر ما.

این مدیر غیر رسمی، حکایت اون شعر آن کس که نداند که نداند است، یک آدم شوتی که از ما انتظار داره نرم افزار بنویسیم، حالا صد بار بهش بگو ما زیر ساختیم، برنامه نویسی بلد نیستیم، میگه نه اینها مثل همند.

سر کار رفتن شده یک عذاب، کاری که من دوست داشتم و هر روز با اشتیاق میرفتم حالا شده یه کار نفرت انگیز، بالاخره دل رو بر دریا زدم و از رئیس اصلی وقت خواستم تا برم باهاش صحبت کنم...

امیدوارم خوب بره جلو...

سالگرد...

یازده سال پیش، دانشجوی سال اول لیسانس تو یه شهرستان بودم که تو یه زیزمین نشستم و شروع کردم به نوشتن در این وبلاگ، یادمه اون زمان حسم این بود که چرا زندگی باید من رو از خانواده و شهرم جدا کند، اون موقع فکرش رو هم نمیکردم که یازده سال بعد نشستم توی خانه ی خودم ولی با دو قاره فاصله و همون حس و به این فکر میکنم یعنی واقعا 11 سال خاطره توی اینجا انباشته شده؟

هیچ وقت ننوشتم که خوانده شم، توی دوران اوج وبلاگ نویسی همیشه یه سری خواننده ثابت داشتم که تعدادشون اندازه ی انگشتان یک دست بود، نویسنده ی خوبی نیستم، نه ذوقی دارم، نه قواعد فارسی رو خوب بلدم، اینجا مینویسم چون برام مثل قدح اندیشه ی هری پاتره، برای اینکه ذهنم آروم بشه و کمتر فکر و خیال بکنم.

توی این 11 سال اتفاقات زیادی افتاده، خیلی ها آمدند، خیلی ها رفتند، خیلی ها محو شدند، خیلی مرگ ها اتفاق افتاد، خیلی تولد ها، خیلی اشک ها و خیلی خنده ها.

یازده سال پیش به گواهی عکس ها، مو داشتم، ولی خوب الان یه چندتا شوید بالای سرم هست به نام مو.

اخلاقم خوب مطمئناً عوض شده، پخته تر شدم و شاید بیشعور تر!

هرچی که بوده و هرچی که هست، این وبلاگ برام یه دوستِ خوبه، یه دوستی که همیشه بوده، خیلی وقت ها به یادش توی ذهنم نوشتم و آروم شدم، یه چیزی که آرومم میکنه...

موتور جستجو...

یکی هم با جستجوی عبارت "کله اش تو چشات" به این صفحه رسیده است، من از همینجا به این دلاور سلام عرض میکنم، خسته نباشی مرد...

هر آهنگ یه فصلِ...

خواننده ها و آهنگ های زیر من رو میبره به سال سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی:

مرحوم ناصر عبدالهی، علی رضا عصار، شادمهر عقیلی (وقتی ایران بود) و گروه آریان.

یادمه اون زمان شبکه سه هم مرتب از فتحعلی اویسی و امیر جعفری برنامه میزاشت، همون که یه دفعه مجله داشتند و یه دفعه فرودگاه و کاپیتانوف، اویسی هم میگفت دیجیتالم کجا بود...

آهنگ های فاخر...

اگر اهل دل هستید، آهنگ زیر رو گوش کنید و پرواز کنید...


خداحافظ جوانی من

خواننده: الهه

شعر: سیمین بهبهانی

رهبر ارکستر: جواد معروفی

آهنگساز: زرین‌پنجه

گل‌های رنگارنگ شماره ۴۶۶ – دشتی