.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

.:Friends:.

روزانه های کاملا شخصی من...

و میریم که داشته باشیم...

زندگی همینه، هر چند وقت یه باری، میخوری زمین، بد میخوری، اما بالاخره پامیشی، با هزارتا درد و سختی پامیشی و شروع میکنی ادامه دادن و خوب شدن.

اما درد میمونه تو روح و بدنت، هر روز رو با درد شروع میکنی و با درد میخوابی، بالاخره یه روز، درد، تبدیل میشه به فکر دوم، اون موقع است که میتونی بگی برگشتی به ریل زندگی...

The Talk...

میگه بلیط بگیر برو تا قبل از سال نو، میگم نه اون موقع اونجا سرده، بزار تو بهار میرم، میگه نه، الان بگیر برو.

میگم الان بلیط گرونه، خوب اون موقع میرم هم بلیط ارزونتره هم اینکه میتونم مرخصی بگیرم و هم اینکه هوا گرم شده، الان کجا برم تو این سرما، باید شنبه برم یکشنبه برگردم، نمیشه، سخته...

میگه بعد از زمستون دیره، الان وقت حرف زدن هست، آخرین حرف ها، آخرین دیدار، آخرین بغل کردن، آخرین گریه... برو، هر طوری شده برو.

آخ که چقدر سخته بدونی عزیزت داره از پیشت میره و تو نمی تونی کنارش باشی و باهاش آخرین دیدار رو خواهی داشت... سخته...

برای یک مشت دلار...

دیروز صبح با یک شٌک اساسی توی زندگیم شروع شد، اما خوب چون زندگی در جریانه پاشدم و رفتم سر کار، مثل هر روز...

تنها چیزی که یادمه از دیروز اینه که داشتم توی جلسه هفتگی تیم سر مدیر الکیم داد میزدم که تو اصلا می فهمی من دارم راجب چی حرف میزنم؟ اصلا ایده ای داری که وظیفه ات چیه؟ یادمه رئیس اصلی آمد و قضیه رو جمع کرد، بعدشم آمدم خانه و شام درست کردم و ساعت 9 با کمک قرص خوابیدم.

امروز با توجه به اینکه هیج جلسه ای ندارم ترجیح دادم از خانه کار کنم، حالا نشستم تو آشپرخانه و دارم به حیاطم نگاه میکنم، سبز با مخلوطی از برگ های نارنجی افتاده از درخت...

بیرحمانه...

اوضاع اصلا خوب نیست...

غیر از درد هزینه هم دارد...

این مطلب رو خیلی وقت بود میخواستم بگم ولی هیچ وقت خودم رو در موقعیتی ندیدم که بخوام کسی رو راهنمایی یا نصیحت کنم، مطمئنم مطالب زیر رو هزار با توی شبکه های اجتماعی خوانده اید، اینم بخوانید بشه هزار و یکبار.

سعی کنید تو زندگیتون کمک کنید، نگید بقیه کمک میکنند یا اینکه که چرا حکومت به عرب ها کمک میکنه و به مردم خودش کمک نمیکنه و چراغی که به خانه رواست...

با یکم صرفه جویی، میشه دل خیلی ها رو شاد کرد، پول یه شام بیرون، پول یه کافی شاپ، پولی که توی لباس های زمستانی پارسال پیدا شده، کمک هرچقدر محدود و کم، شما رو به خاکِ سیاه نمیشونه، ممکنه یه شب غذای خوب نخورید ولی مطمئناً گشنه هم نمیخوابید، کمک کنید که بهتون بر میگرده.

آقایون، اگر سالم هستید و مشکلی ندارید، تا سن 60 سالگی، سالی 4 بار خون بدهید، هر سه ماه یکبار، هم مجانی به یک بیمار کمک میکنید، هم بشاش میشید و هم اینکه مفته.

مطمئنم اطرافتون پر از موسسه هایی است که نیاز به کمک دارند، این مطلب رو هم نیم نگاهی بندازید، بیمارستان علی اصغر که مخصوص کودکان سرطانی است نیاز به دستگاه سی تی اسکن داره، متاسفانه من نتوانستم در اینترنت مطلبی پیدا کنم، ولی مطمئن هستم میشه تلفنی ازشون اطلاعات گرفت، اگر در توانتان هست کمک کنید، شده هزار تومان.

هموطنان خارج از کشور، میدونم از نگاه انسانی هیچ فرقی بین عرب و عجم و اروپایی و آفریقایی نیست، اما من دلم میره واسه کشور خودم، سعی کنید هموطنان خودتان اولویت باشند.

امیدوارم همیشه سالم باشین و تنتون به ناز طبیبان نیازمند مباد...